MyAbsurdThoughts



حس الانم  شبیه آخرین دکتر فعال روی زمینه . دکترای دیگه ام هستن که اتفاقا خیلی هم ماهر ترن ، اما کرونا واسشون اهمیتی نداره و تو قرنطینه ی خونگی به سر می‌برن . دکتر خودش مریضه اما داره از آخرین مریضای کرونایی مواظبت می‌کنه . دلخوشیش اون لحظه ایه که مریض هاش سالم و سلامت ازش تشکر مس‌کنن و می‌رن . تا اینکه آخرین مریض مرخص میشه ، خودش می‌مونه و خودش . یه چند دقیقه بعد آخرین زانو می‌زنه و حالش بد می‌شه . و در حالی که داره داره نفس نفش می‌زنه و هنوز کمس امید داره که بیاد نجاتش بده ، آروم آروم با بغضی که تو گلوش داره و اشکی تو چشماش جمع شده  ، می‌میره .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراح هدایای تبلیغاتی مقالات متنوع فال حافظ تولیدی ادوات کشاورزی پارس مرجع کرک نرم افزارهای تخصصی باربری اطلس بار پاسارگاد، باربری متخصص دانلود خلاصه کتاب اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام مقیمی گاه نوشت های آسمان هالووین دستگاه حضور و غیاب